سوسیالیسم به جای بربریت (6)
برگردان شین میم شین برگردان شین میم شین

 

سوسیالیسم به جای بربریت
(مدخلی بر بحث در باره آینده)
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس

فصل سوم
بخش اول
مانیفست حزب کمونیست

• مارکس وانگلس در بخش اول مانیفست، درک ماتریالیستی تاریخ را توضیح می دهند و این پرسپکتیو دور را بطور علمی اثبات می کنند:

• مشخص کنندهً هر فرماسیون اجتماعی، نه مناسبات اجتماعی و حقوقی اند که ما بطور روزمره با آنها در تماس قرار می گیریم، بلکه مناسبات تولیدی اند.
• بنابرین اصلاحاتی که در عوامل روبنائی به عمل می آیند، کافی نیستند.
• مهم تحول مناسبات تولیدی است.

• زیرا بنا بر نظر مارکس و انگلس ـ در آخرین تحلیل ـ این شرایط و فرم های تولید و بازتولید حیات مادی است که تعیین کنندهً کلیهً جنبه های هستی ما ست.

• مانیفست بر مبنای این شناخت تاریخی ـ تئوریک، شیوه و راه و رسم عمل سیاسی را بدست می دهد.
• این است، اهمیت تاریخی ـ جهانی «مانیفست حزب کمونیست».

• شناخت اینکه منافع طبقهً کارگر ـ حتی در محدودهً روزمرهً سیاسی آن ـ فقط گشتاورهائی از یک روند تاریخی ـ جهانی بزرگ اند که در آن رهائی بشریت رقم می خورد، به مبارزهً سیاسی سوسیالیست ها و یا کمونیست ها محتوای کیفی نوینی می بخشد.
• هدف و مفهوم نبرد پرتلفات ما را نه منافع محدود یک طبقه، بلکه منافع عام بشریت تشکیل می دهد.
• استناد احزاب کمونیستی به مانیفست، از آن رو ست که آنها نه به موافقت های کوتاهعمر در سیاست روز دل بسته اند و نه به اصلاحات هر چند ضرور، ولی ناکافی در نظام موجود.

• هدف آنها ایجاد جامعه ای است نو و بی طبقه، که باید جایگزین جامعهً کهنهً بورژوائی، با تمام طبقات و تضادهای طبقاتی آن شود.
• هدف، اتحادیه یکپارچه ای است که در آن توسعه و تکامل هر فرد شرط توسعه و تکامل آزاد همه است و این هدف هرگز نباید از نظر پنهان شود.

معنی واقعی حکم
«توسعه و تکامل هر فرد شرط توسعه و تکامل آزاد همه است!»

• هرگز حکمی، باندازهً این حکم مانیفست مورد سوء استفاده قرار نگرفته است.
• گاهی آن را بمعنی احیای ایندیویدوئالیسم (فردگرائی) تعبیر می کنند و به معنی رایج در جامعهً بورژوائی می فهمند و گاهی آن را دلیلی بر تقدم جامعه بر فرد معرفی می کنند.

• ولی معنی واقعی این حکم چیست؟

• اولا اینجا صحبت از جامعهً کمونیستی، یعنی جامعهً بی طبقهً آینده است و نه جامعهً بورژوائی.

• جامعهً بی طبقه، جامعه ای است که در آن توسعه و تکامل آزاد هر فرد تضمین شده است، زیرا دیگر مناسبات حاکم و محکوم و مبتنی بر استثمار وجود ندارد.


• این بخش مانیفست بر آن است که این امر در صورت لغو مالکیت خصوصی بروسایل تولید و طرد سرمایه اندوزی یک طبقه تحقق خواهد یافت و موجب رشد بارآوری تولیدی خواهد شد.


• با اجتماعی کردن مالکیت بر ثروت (ثروتی که که بوسیلهً جامعه تولید شده است)، امکانات اجتماعی در دسترس فرد فرد افراد جامعه قرار خواهد گرفت.

• بدین طریق، هرفرد امکان توسعه و تکامل آزاد خواهد داشت، بدون اینکه مانع توسعه و تکامل آزاد همگان باشد.

• فقط وقتی که فرد فرد افراد جامعه، امکان توسعه و تکامل آزاد داشته باشند، می توانند واقعا آزاد باشند.


• درست برخلاف «آزادی فردی» در جوامع طبقاتی، که فقط ببرکت سلب آزادی از دیگران میسر می شود.

• رسیدن به کمونیسم، اگرچه در دور دست قرار دارد و هدف نهائی کمونیست ها ست، ولی تا رسیدن بدان، باید از پله های بسیاری بالا رفت:


1

• از پلهً استقرار دموکراسی بورژوائی بر ضد حاکمیت انحصارات و کنسرن های فراملتی.

2

• از پلهً ساختمان جامعهً سوسیالیستی، که هنوز نه به معنی اتحادیهً کمونیستی، بلکه به معنی یک مرحلهً گذار خواهد بود، که در طی آن تفاوت های طبقاتی در جامعه از بین خواهند رفت و فرم ها و محتواهای تفکر طبقاتی دگرگون خواهد شد.

هستهً مرکزی مانیفست، اشاعهً نحوه ای از درک تاریخ است، که بنا بر آن، اهداف استراتژیکی، نه براساس اوتوپی، بلکه بنا بر نتیجهً روندهای تاریخی فهمیده می شوند.

• مراجعه کنید به اوتوپی

• اقدامات تاکتیکی واقعی، که در این روند بکار گرفته می شوند و می توانند به پیشرفت کار کمک کنند، باید در رابطهً آنها با محتوای این روند و در رابطه با نتایج مطلوب مورد قضاوت قرار گیرند.

• بدین طریق است، که سیاست مبتنی برعلم ممکن می شود و این در حقیقت آغاز مرحلهً تاریخی نوین است.

• ایدئال (آرمان) جامعه ای که توسعه و تکامل آزاد فرد فرد افراد، شرط توسعه و تکامل همگان است، میراث گرانقدر روشنگری بورژوائی را زنده نگه می دارد، چرا که آن ارادهً آزاد هر فرد را با منافع جمع
در تضاد قرار نمی دهد و با توجه به روابط اجتماعی و بنا بر دلایل عقلایی هدایت می شود.

• ما کمونیست ها، کلوپ و انجمنی سنتی نیستیم.

• وفاداری ما به مانیفست، اگرچه به شروع تاریخ ما مربوط می شود، که با همهً مبارزات، پیروزی ها، شکست ها، دستاوردها و اشتباهات، گشتاور صرفنظر ناپذیری در هویت ما ست، ولی قبل از همه و مقدم بر همه، مربوط می شود به هدف ما، یعنی پی ریزی یک جامعهً سوسیالیستی و سپس کمونیستی.


• از این رو تجدید خاطره، با اولین مانیفست برنامه ای، ما را در تعیین پله های مشخص مبارزهً کنونی مان نیرو می دهد.


• سه سؤال اصلی کانت را ما نیز می توانیم مطرح کنیم:
• چه می توانیم بدانیم؟
• چه باید بکنیم؟
• چه امیدی می توانیم داشته باشیم؟

• البته ما طور دیگری (مغایر با کانت) به این سؤالات برخورد می کنیم:

1

• «آنچه را که ما می توانیم بدانیم» ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی، یعنی سوسیالیسم علمی، بمثابه تئوری تاریخ و مناسبات میان انسان و طبیعت، به مثابه علم مجموعهً پیوندها که در چارچوب آن (اگر نمی خواهیم دچار خطای فاحش شویم) باید خاص و عام جای مخصوص خود را داشته باشند، در اختیارمان می گذارد.

2

• «آنچه را که ما باید انجام دهیم»، اینجا و اکنون و با توجه به آیندهً بشریت، در برنامهً عملی خود فرمولبندی می کنیم و متناسب با تغییر مسائل، شرایط مبارزه و اهداف تحقق یافته تغییرش می دهیم.

3

• «به آنچه که ما می توانیم امیدوار باشیم» و تمامی فعالیت ما متوجه آن است، عبارت است از سوسیالیسم، به عنوان اولین پله در صعود ما به جامعهً کمونیستی.

• به چه می توانیم امید ببندیم؟
• هدف اولیهً ما در راه رسیدن به کمونیسم کدام است؟
• ساختمان جامعهً سوسیالیستی چگونه می تواند و باید شروع شود؟
• با چه مشکلات و مصائبی مواجه خواهد شد؟

• پاسخ به همهً این مسائل، به خودویژگی های اوضاع تاریخی مرحلهً گذار منوط خواهد بود و آنها را نمی توان از قبل، غیبگویانه تعیین کرد.

• ولی در این مورد نباید مبالغه کرد:
• از نقطه نظر تاریخی و تئوریکی، در جامعهً طبقاتی با ماهیت آشتی ناپذیر و با توجه به نقش دولت ـ به مثابه ابزار حفظ حاکمیت و سرکوب مخالفین ـ نمی توان از گذار مسالمت آمیز و فارغ از نبرد به فرماسیون اجتماعی نوین صحبت کرد.

• تعویض انقلابی فرماسیون به چند و چون قوانین جامعهً طبقاتی مشروط خواهد بود.


• اقدامات انقلابی اما می توانند فرم های متفاوت داشته باشند:

• ممنوع کردن حزب کمونیست آلمان (ک. پ. د) از سوی دادگاه قانون اساسی آلمان، حاکی از آن است، که دولت می تواند امکانات خود را بر ضد هر نیتی که تغییر مناسبات اجتماعی موجود را هدف قرار دهد، (لازم نیست که حتما اقدام عملی مشخصی باشد) بکار اندازد (قصاص قبل از جنایت. مترجم).

درک ماتریالیستی تاریخ (یعنی این حقیقت امر که ساختار طبقاتی جامعه و مبارزهً طبقاتی ناشی از آن، تعیین کنندهً توسعه و تکامل تاریخی است) در هر برههً تاریخی معتبر و صادق است و لذا ـ صرفنظر از ویژگی های زمانی ـ تاریخی و محلی ـ از اهمیت استراتژیکی لایزالی برخوردار است.

• ادامه دارد

April 29th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي